از دیده خونِ دل همه بر رویِ ما رَوَد
بر رویِ ما زِ دیده چه گویم چه‌ها رَوَد

ما در درونِ سینه هوایي نهفته ایم
بر باد اگر رَوَد دلِ ما زان هوا رَوَد

بر خاکِ راهِ یار نهادیم رویِ خویش
بر رویِ ما روا ست اگر آشنا رَوَد

سیل است آبِ دیده و بر هر که بگذرد
گر خود دل‌اش زِ سنگ بوَد هم زِ جا رَوَد

ما را به آبِ دیده شب و روز ماجرا ست،
زان رهگذر، که بر سرِ کوی‌اش چرا رَوَد

خورشیدِ خاوری کُنَد از رشک جامه چاک
گر ماهِ مهرپرورِ من در قبا رَوَد

حافظ به کویِ میکده دایم به صدقِ دل،
چون صوفیانِ صومعه‌دار، از صفا، رَوَد

#حافظ_به_سعی_سایه

غزلِ ۲۱۳ از تصحیحِ هوشنگِ ابتهاج (کارنامه ۱۳۹۵)

#غزل #کهن


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

writings that will never be printed ترفنديار Alison کتابخانه عمومی ثامن الائمه (ع) اکنلو آشپزباشی دُردانِش چشم ،گوش ، حلق و بینی (مراقبت و درمان) محمدمهدی مخبری در حوالی اریحا...